حکیم نزاری

حکیم نزاری

شمارهٔ ۱۳۶۳

۱

دریغ عمر که بی‌هوده صرف شد هی هی

من و شبی و زمانی و لحظه‌ ای بی می

۲

به دست خود که کند با خود این که من کردم

کهای توبه‌ام آخر ز احمقی تا کی

۳

قسم نخورده و عهدی نکرده‌ام وانک

گواه قاضی شهرست هان بپرس از وی

۴

وجودِ من متعلّق به جام می بوده‌ست

چنان که ذرّه به نور و چنان که نور به فی

۵

به جست و جویِ می افتاده بوده‌ام همه عمر

چو رعد کوی به کوی و چو قیس حی بر حی

۶

گرفته شارع خم‌خانه پیش دشمن و دوست

زبان گشاده به نفرین و آفرین از پی

۷

چه‌گونه توبه ز می کردن ای مسلمانان

ز می که قوتِ روان است و قوّت رگ و پی

۸

همه گلابِ معنبر چکد ز ابر بهار

گر از ترشّحِ می بر صبا نشیند خوی

۹

همه سعادتِ می‌خوارگان که کرده ستند

به دستِ جود و سخا فرشِ صیتِ حاتم طی

۱۰

نزاریا چو نیی مردِ توبه مردانه

می مغانه خور و غم مخور به ادنی شی

تصاویر و صوت

دیوان حکیم نزاری قهستانی ـ ج ۲ (براساس ده نسخه خطی معتبر کهن سال) متن انتقادی  به کوشش دکتر سید علیرضا مجتهدزاده - حکیم نزاری قهستانی - تصویر ۶۲۷

نظرات