حکیم نزاری

حکیم نزاری

شمارهٔ ۱۳۷۰

۱

نوشته یافتم رمزی به خطِّ خوب بر جایی

که صاحب‌دیده را خاطر فرو ناید به هر جایی

۲

بجز وجه‌الله‌ش نبود نظرگاهی و خود نبود

نه مقصود دگر وقتی نه محبوب دگر جایی

۳

مترس از کثرتِ باطل به عونِ واحدِ مطلق

که باطل را وجودی نیست در کویی و در جایی

۴

فتاد از تابِ این نکته دلم چون پنبه بر آتش

ندانستم که هم روزی کند این رشته سر جایی

۵

نزول عشق و کنجِ جان من هیهات ازین خجلت

که سلطان چون فرود آید چنین در مختصر جایی

۶

ز چشم مستِ او هستم چنان بی‌خویشتن زآن شب

که از اعضایِ شخص من نیاید با خبر جایی

۷

چو گل بر خار می‌خفتم چو بلبل زار می‌نالم

ازآن شب باز کاوازش شنودم بر گذر جایی

۸

عجب دارم که مجموعی پریشان‌تر ز من باشد

تنم جایی زبان جایی دلم جایی نظر جایی

۹

وگر مردم بهشت از آفرینش دوست می‌دارند

نزاری ز آستانِ او ندارد دوست‌تر جایی

۱۰

ملک را آرزو باشد که بپذیرد به مملوکش

پناهِ جان جُزین حضرت نیابی ای پسر جایی

تصاویر و صوت

نظرات