
حکیم نزاری
شمارهٔ ۱۳۷۱
۱
خاطرم باز به جایی شد و مشکل جایی
چون کنم شخص به جایی دگر و دل جایی
۲
جان و دل ساکن و اعضایِ بدن در تک و پو
مرحلم جای دگر آمد و منزل جایی
۳
بلبل از سوختنِ دل چه خبر میدارد
گل به جایِ دگر افتاد و عنادل جایی
۴
از سرِ وجد توان رفت چو مجنون بر نجد
عاشقان را به ازین نیست مقابل جایی
۵
این سخن باورت از من نشود جز وقتی
که فرو بسته شود پای تو در گل جایی
۶
طمع صحبت عشّاق و نزاری هیهات
زان که دیوانه بود جایی و عاقل جایی
تصاویر و صوت

نظرات