
حکیم نزاری
شمارهٔ ۱۳۸
۱
هرگزت روزی هوای ما نخاست
آخر این نامهربانی تا کجاست
۲
ما به تو مشتاق و تو از ما ملول
عاشق تنها به حسرت مبتلاست
۳
دل به دل گویند ره دارد بلی
چون حجاب از راه برخیزد رواست
۴
لیک شخص ناتوان را نیز هم
از پی پیوند جسمانی رجاست
۵
جان اگر جان میفزاید طرفه نیست
جسم باری در غم هجران بکاست
۶
دوست کی دارد شکیبایی ز دوست
من نمیدانم که این طاقت که راست
۷
سنگدل باشد به هرحالی صبور
ور نه در هجران جان مانع چراست
۸
با دلی چون آبگینه راستی
صابری کردن نه کار جنس ماست
۹
یک دمه آسایش دیدار دوست
پیش دانا آفرینش را بهاست
۱۰
ای نزاری تا به کی از قیل و قال
گفت و گو اندر ره وحدت خطاست
۱۱
نام و ننگ و کفر و دین و هست و نیست
هرچه غیر از دوست میخواهی هواست
تصاویر و صوت

نظرات