حکیم نزاری

حکیم نزاری

شمارهٔ ۱۳۹۲

۱

برفتم از برت ای دیده را چو بینایی

شدم به گرد جهان هر دری و هر جایی

۲

ملول گشت دلت زان سبب سفر کردم

مگر ز زحمتِ من هفته ای برآسایی

۳

چنان ضعیف ببودم به زیر بار فراق

که نیست قوّت آهم ز ناتوانایی

۴

شدم به مهرِ تو همچون هلال دست نمای

چرا به من رخِ چون آفتاب ننمایی

۵

به عقل دل به صبوری توان فریفت ولیک

که راست عقل که من شهره ام به شیدایی

۶

دریغ فصلِ گل و من ز وصلِ تو محروم

تو در شرابی و من در عذاب تنهایی

۷

گهی که رغبت طرب کنی در باغ

چو سرو و گل سر و پای چمن بیارایی

۸

نظر چو بر گل زرد افکنی ز چهره ی من

قیاس گیری و بر حالِ من ببخشایی

۹

کجاست بلبل مستت که در خروش آید

ز گل سِتانِ رخت چون نقاب بگشایی

۱۰

ترا که نوش و خوشت باد باده می پیمای

که جز نصیبه ی من نیست باد پیمایی

۱۱

مرا به هرزه ملامت کنند دشمن و دوست

که چند شیفته کاری و خویشتن رایی

۱۲

دلِ نزاریِ بی دل ندارد آن طاقت

که در فراق کند بیش از این شکیبایی

تصاویر و صوت

دیوان حکیم نزاری قهستانی ـ ج ۲ (براساس ده نسخه خطی معتبر کهن سال) متن انتقادی  به کوشش دکتر سید علیرضا مجتهدزاده - حکیم نزاری قهستانی - تصویر ۶۶۱

نظرات