
حکیم نزاری
شمارهٔ ۱۴۰۰
۱
خوش است عالم آزادگی و خوش خویی
بدین مقام درآ گر بهشت می جویی
۲
اگر تو آینه ی روی دوست دریابی
به روی آینه بنگر که چون نکورویی
۳
کدام جامِ جم آنجا که سینه ی صافی ست
درودگر چه توان دید غیر نیکویی
۴
چو از روایح انفاس عارفان گویند
خطا بود که زند مُشک لاف خوش بویی
۵
اگر تو داری باتوست وگر نداشته ای
خموش باش که بیهوده باز میگویی
۶
به دست تو چه رضا ده به حق که ممکن نیست
که صبغت الله از خویشتن فرو شویی
۷
ز تابِ آتشِ حرص آبِ روی بیش مریز
که تشنه میری اگر میر آب آمویی
۸
معیّن است می و شیر انگبین بهشت
تو دست بسته و بنشسته بر لب جویی
۹
نزاریا به طلب نقد هر دو کون از خویش
به هرزه در طلب از شش جهت چه می پویی
نظرات