حکیم نزاری

حکیم نزاری

شمارهٔ ۱۵

۱

عیبم مکن که دوست ندارم رقیب را

کز دست او به خواب نبینم حبیب را

۲

گر من شکایتی کنم از غصه رقیب

از باغبان رسد گله ای عندلیب را

۳

ای من غریب شهر تو دانی نه لایق است

گر جانبی نگاه نداری غریب را

۴

من جهد می کنم به وصالت ولی چه سود

دولت مساعدت نکند بی نصیب را

۵

بیمار عشق و دردِ دل و صحت و دوا

ممکن که در خیال نگنجد طبیب را

۶

در مکتب معلّم عشق و مجال آن

باشد محال ابجد هوّز ادیب را

۷

با دوست غم مدار ز دشمن نزاریا

با خویشتن مبر به مصلا صلیب را

تصاویر و صوت

نظرات