حکیم نزاری

حکیم نزاری

شمارهٔ ۱۵۱

۱

شاد باش ای دل دیوانه که دلبر با ماست

چه خطر گر همه عالم به خصومت برخاست

۲

یک نفس نقد چو دریافته ای فوت مکن

غم فردا چه خوری بیهده فردا،فرداست

۳

گر ملامت زده ی خلق شدی باکی نیست

هر کجا عشق گذر کرد ملامت ز قفاست

۴

به عزا خانه ی کاشانه تفاوت نکند

عشق را میل به جایی ست که معشوق آنجاست

۵

باغ فردوس به آرایش حوری خوب است

پس به هرگوشه که او هست بهشت دل ماست

۶

ار به دوزخ بنشانندم با دوست خوش است

ور بهشت است که بی دوست بود عین خطاست

۷

نه از آن طایفه ام من که فریبم به بهشت

یا از آن قول که در زحمت آسیب عناست

۸

رنج و آسایش این هر دو به یک جو نخرم

که نه این یک بر من زشت و نه آن یک زیباست

۹

راستی دوزخ مطلق به حقیقت آن است

که جگرسوخته ای از بر دلدار جداست

۱۰

ممکن است از من دلسوخته باور نکنی

ز نزاری چه که در محضر این صدق گواست

تصاویر و صوت

دیوان حکیم نزاری قهستانی ـ ج ۱ (براساس ده نسخه خطی معتبر کهن سال) متن انتقادی - حکیم نزاری قهستانی - تصویر ۷۰۲

نظرات