حکیم نزاری

حکیم نزاری

شمارهٔ ۱۶۲

۱

هر که را جانی‌ست با جانان ماست

جان ما چون او شود او جان ماست

۲

هر دو عالم گر یکی بینی به او

آن یکی سرچشمه ی حیوان ماست

۳

چشمه ی خضر و زلال زندگی

جمله در حرف سخنگویان ماست

۴

در صفات نیستان گر آیتی

هست حمدالله آن در شأن ماست

۵

آفتاب چرخ با آن فرّ و زیب

پرتو یک ذره از احسان ماست

۶

آفتابی چون شود در ذره محو

این چنین کآثار آن برهان ماست

۷

گاه سلطانی گدای کوی او

گه گدای کوی او سلطان ماست

۸

گرچه ما هم از گدایان رهیم

هر کجا سلطان سری دربان ماست

۹

هر که خواهی باش اصلا هیچ نیست

گر برون از عهدهٔ پیمان ماست

۱۰

یک اشارت بس اگر گوید به رمز

داغ ما دارد نزاری آنِ ماست

تصاویر و صوت

نظرات