
حکیم نزاری
شمارهٔ ۱۷۵
۱
میان عاشقان سری نهان است
که الا عاشقان سرش ندانست
۲
اگر خواهی که دانی عاشقی باش
که آن سر در میان عاشقان است
۳
چه شاید کرد اگر از چشم بوجهل
مقامات حبیب الله نهان است
۴
به زور و زاری و زر سر مردان
که حاصل کرد هرگز کس توانست
۵
به خود تا هیچ باشی هیچ باشی
نشان بی نشانی این نشان است
۶
بدو بشناختم اورا که چون است
درین حجت که می گویم بیان است
۷
بدو بین تا یقینش دیده باشی
که خود بینی گمان اندر گمان است
۸
مقاماتی کزو حق باز یابی
به نزدیک محقّق بس عیان است
۹
بر این برهان نزاری معتقد باش
از این جا هر چه بردی با تو آن است
نظرات