حکیم نزاری

حکیم نزاری

شمارهٔ ۱۸

۱

دیر شد تا دوست می دارم ترا

آخر ای بخت از درم روزی درآ

۲

من به تو چون تشنه مستعجل به آب

تو چرا از من چنین سیری چرا

۳

گر خطایی در وجود آمد ز من

جان غرامت می دهم بی ماجرا

۴

تو جهان جانی و جان جهان

بی تو گر بر من سرآید گو سرآ

۵

زلف پرتابت مرا دیوانه کرد

چند رنجانی من دیوانه را

۶

هر چه در حسن تو خواهم کرد وصف

تو از آن هستی به خوبی ماورا

۷

قوتی یابد نزاری راستی

گر کند بر سبزه خطّت چرا

تصاویر و صوت

نظرات