حکیم نزاری

حکیم نزاری

شمارهٔ ۱۹

۱

گر تو نگویی به من من به که دانم ترا

در نظر دیده ای دیده از آنم ترا

۲

من به خود الا چو خود هیچ نبینم دگر

حیف بود گر زخود باز ندانم ترا

۳

هستی من نیستی جز به وجود تو نیست

بود توانم به تو دید توانم ترا

۴

هرچه تو گویی بیا آمدم از تو به تو

من کی ام اندر میان هم به تو خوانم ترا

۵

هم تو نهی بر دلم دست و ترحّم کنی

از تو به بازوی خود کی بستانم ترا

۶

من به جهان در که ام کالبدی نیم جان

گر تو نگویی که من جان و جهانم ترا

۷

جان نزاری به تو زنده والّا نبد

با تو توان بودنی بی تو، چه دانم ترا

تصاویر و صوت

دیوان حکیم نزاری قهستانی ـ ج ۱ (براساس ده نسخه خطی معتبر کهن سال) متن انتقادی - حکیم نزاری قهستانی - تصویر ۴۷۳

نظرات