
حکیم نزاری
شمارهٔ ۲۱۲
۱
دلی که عاشق روی نگار دلبندست
نه ممکن است که با صابریش پیوندست
۲
کسی که او به صفت صابرست عاشق نیست
به عشق و صبر نظر کن که چند در چندست
۳
کدام عاشق صادق شنیده ای که ز هجر
ز عاجزی سپرِ صابری نیفکنده ست
۴
چهارسوی نهادم ز رخت صبر تهی ست
که شش جهات وجودم به عشق در بندست
۵
ز پند هیچ نیاید، نصیحتم مکنید
که مرد عاشق دیوانه فارغ از پندست
۶
کمینه بنده ی اویم اگر قبول کند
به هرچه خواهد و فرمان دهد خداوندست
۷
هزار توبه شکستم هنوز مردم را
طمع بود که مرا التفاتِ سوگندست
۸
به مهر زن نکنم دامن دل آلوده
که پایبندیِ واماندگان ز فرزندست
۹
نزاریا ره دیوانگان عشق سپر
طریق زهد ره مردم خردمند است
نظرات