
حکیم نزاری
شمارهٔ ۲۱۳
۱
خلاف وعده کردن ناپسندست
ببین کز وعده ی وصلِ تو چندست
۲
مده دشنام ناخوش بوسه ای ده
چه زهرم می دهی آنجا که قندست؟
۳
بترس از چشم شور و ابروی تلخ
که از نامحرمان بیم گزندست
۴
به آتش برفشان گه گه سپندی
که دفع چشم بد دود سپندست
۵
علاجِ دردِ بی آرامِ من کُن
ببخشا بر دلی کو دردمندست
۶
به کوته دیده گویید ای مشنّع
بلای عقل بالای بلندست
۷
مرا گویی مرو دنباله ی عشق
نمیدانی که در حلقم کمندست
۸
خطیب از دوستانم گو حدیثی
کرا پروای چندین وعظ و پندست
۹
که در بند بلای قامت دوست
همه عضو نزاری بند بندست
نظرات