حکیم نزاری
شمارهٔ ۲۳
۱
تشنه ام ساقی بیاور کاس را
بیش نشنو قول هر نسناس را
۲
تو بگردان دور خود دور زمان
گو بگردان بر سر ما آس را
۳
بامدادان بر سر ما کن سبک
سرگران بر لب کشیده کاس را
۴
تا مگر جانی دهد دل مرده را
یا مگر دفعی کند وسواس را
۵
کس نیارد همچو ما در رزم عشق
طاقت پیکان چون الماس را
۶
پیش تیر ناوک چشمان مست
حد خفتان کی بود قرطاس را
۷
چون نمی‌آید به دستم یار جنس
لاجرم بر هم زنم اجناس را
۸
تا نباید منت منعم کشید
زان سبب بگزیده‌ام افلاس را
۹
می‌کند روشن نزاری عالمی
چون برآرد از دوات انقاس را
۱۰
مالکی باشد که از روی حسد
معترض باشد مسیح انفاس را
نظرات
حسین قربانی