
حکیم نزاری
شمارهٔ ۲۳۲
۱
مرا عشق جانانهای دیگرست
مپندار بیگانهای دیگرست
۲
اگر مستیای میکنم باک نیست
که این می ز خمخانهای دیگرست
۳
پیاپی دمادم به مستان عشق
روان کرده پیمانهای دیگرست
۴
به دارالشفا گرچه محرور را
چو فردوس کاشانهای دیگرست
۵
ولیکن مقید به زنجیر عشق
به هر گوشه دیوانهای دیگرست
۶
حدیث محقّق مگویا جهول
که هر مرغ را دانهای دیگرست
۷
در اضداد جمعیت از اصل نیست
وگر هست افسانهای دیگرست
۸
ز خفاش بر نور خور کن قیاس
برین شمع پروانهای دیگرست
۹
ز کنج نزاری طلب گنج وقت
که نقدش ز ویرانهای دیگرست
نظرات