حکیم نزاری

حکیم نزاری

شمارهٔ ۲۵۶

۱

جانم فدایِ آن که دلم مبتلای اوست

جان و جهان و هر چه دگر از برای اوست

۲

آبِ حیات در قدحِ جان فزایِ او

انفاسِ روح در دمِ معجز نمایِ اوست

۳

هرگز دگر خلاص و نجاتش کجا بود

حلقی که قیدِ طره مشکل گشایِ اوست

۴

مرغ دلِ تپانِ مرا چون کبوتران

پروازِ شوق بر سرِ بامِ سرایِ اوست

۵

شادیّ جان ما غم عشق است هم چنانک

بیمار را طبیبِ شفا احتمایِ اوست

۶

مغزش عجین به علّتِ ماخولیا بود

در هر سری که نه همه محضِ هوایِ اوست

۷

از غایبان غریب بود دعویِ حضور

خرّم وجودِ آن که به دل آشنایِ اوست

۸

عشق آمد و نزاریِ شوریده حال را

از خانه کرد بر در و بنشست جای اوست

۹

ترک مراد و وایهء دنیا گرفته‌ایم

مقصودِ ما به دین و به دنیا رضایِ اوست

۱۰

بر امر و نهیِ عشق که نافذتر از قفاست

ما را چه اختیار بود رای رایِ اوست

تصاویر و صوت

دیوان حکیم نزاری قهستانی ـ ج ۱ (براساس ده نسخه خطی معتبر کهن سال) متن انتقادی - حکیم نزاری قهستانی - تصویر ۸۴۹

نظرات