
حکیم نزاری
شمارهٔ ۲۶۲
۱
دِلا به عالمِ معنی طلب وصال از دوست
وصالِ عالمِ صورت بود محال از دوست
۲
نظر به دیده جان کن به دوست تا ببینی
که عین وصل بود صورتِ خیال از دوست
۳
کدام صورت و معنی به دوست هیچ طمع
مکن که باز نیابد کسی مجال از دوست
۴
نفس نفس به غمش بیشتر تقرّب کن
چه دل بود که به دیدن شود حلال از دوست
۵
گرت رسد سرِ پایی به سنگِ ناکامی
صبور باش به هر امتحان منال از دوست
۶
زدستِ دوست نزاری بریز خون از چشم
که هست خون چنین ریختن حلال از دوست
نظرات
یزدانپناه عسکری