حکیم نزاری

حکیم نزاری

شمارهٔ ۲۷۱

۱

من که باشم که تورا دوست ندارم ای دوست

با که افتاد نگه کن سر و کارم ای دوست

۲

دل سپردم به تو و هیچ تفاوت نکند

گر رسد کار به جان هم بسپارم ای دوست

۳

در کنارِ منی از روی حقیقت شب و روز

از میانِ تو جدا نیست کنارم ای دوست

۴

آخر ای دوست چو من دوست مکن دشمن کام

شاید ای دوست که فریاد برآرم ای دوست

۵

چون رقیب است حجاب گلم آن هم شاید

که شود در قدم از دستِ تو خارم ای دوست

۶

زهره ام نیست که از دوست کنم فریادی

از نزاری بشنو ناله ی زارم ای دوست

تصاویر و صوت

نظرات