حکیم نزاری

حکیم نزاری

شمارهٔ ۲۷۶

۱

بار دگر هوایِ نشابورم آرزوست

بر کف گرفته شیرۀ انگورم آرزوست

۲

خوش در کنارِ دوست میان نخ و نسیج

تا روز خفته در شبِ دیجورم آرزوست

۳

او از پیِ عیادتِ من رنجه کرده پای

بنهاده دست بر دلِ رنجورم آرزوست

۴

لولویِ زیرِ حُقّۀ لعلِ لبش نهان

پیدا ز حقّه لولویِ منشورم آرزوست

۵

تا گوش من بگیرد و در حلق ریزدم

افتاده هالک و شده مخمورم آرزوست

۶

آوازۀ رقیب که دردِ سرم ازوست

چون بانگِ نا خوشِ دهل از دورم آرزوست

۷

می خواهمش به حلق در آویخته ز دار

نه نه دو نیم کرده به ساطورم آرزوست

۸

از قهستان شده به خراسان زمان زمان

آوازۀ نزاریِ مهجورم آرزوست

تصاویر و صوت

نظرات

user_image
Dr.Mazluminejad
۱۳۹۹/۰۵/۲۵ - ۰۱:۲۹:۳۲
تاریخ ادبیات پارسی طی هزار سال پر از پرسش هایی است که شاید غبار زمان هرگز از روی آن ها کنار نرود و
پاسخی در خور نیابند. یک سوال همین سر و سرّی است که حکیم نزاری ِ دوست داشتنی با نیشابور و احتمالا دلبر نیشابوری خود دارد که از قضا مانند بسیاری از دلدادگی های قدیم رقیب و مزاحمی هم وجود دارد. حکیم در مثویات نیز اشاره به نشابور دارد و نمی دانیم اصل این جریانات چیست