
حکیم نزاری
شمارهٔ ۳۰۵
۱
عقل اگر گوید به وصل عشق حاجتمند نیست
راست میگوید که ضدّان را به هم پیوند نیست
۲
بندگی کن تا بود در حضرت عشقت قبول
پادشاهان را به استحقاق خویشاوند نیست
۳
امر و نهی عشق جاویدست در ملک وجود
طمطراق عقل حالا بیش روزی چند نیست
۴
دوست چون از در درآمد خانه خالی شد ز غیر
خانه ی دل غیر جای خلوت دلبند نیست
۵
گر شدم شوریده ی زنجیره ی زلفین دوست
بند فرماییدش آن را کش قبول پند نیست
۶
پالهنگ شوق باید گردن مشتاق را
آهنی بر پای نادانی نهند این بند نیست
۷
زین شکر نی کز زمین قهستان برخاسته ست
خوب تر در مصر اگر انصاف خواهی قند نیست
۸
الحق از جان هیچ شیرین تر بود شیرین تر است
خود لبش میگوید آنک حاجت سوگند نیست
۹
چون نزاری تشنه ای وز چشمه های چشم سر
در میان بحر غرقاب است و هم خرسند نیست
نظرات