حکیم نزاری

حکیم نزاری

شمارهٔ ۳۲۴

۱

خوش تر از عشق پرستی به جهان کاری نیست

جان ندارد که دلش از پی دل داری نیست

۲

هم دم دیو به از مونس خود ، خود بودن

آدمی نیست حقیقت که پری داری نیست

۳

نشود عافیت و عشق مسلّم کس را

هر دو با هم مطلب ، نیست به هم آری نیست

۴

هر کجا نی شکری زهر گیاهی با اوست

هیچ گل نیست که بر دامن او خاری نیست

۵

مار اگر بر سر گنج است چه شاید کردن

گنج بی مار بود نیک مرا باری نیست

۶

یار شایسته ندارد کس وگر دارد نیز

اغلب آن است که بی صحبت اغیاری نیست

۷

من خودم آن روز نخواهم که شب آید بر من

کان شب اندر نظرم تا به سحر یاری نیست

۸

خون بخورده ست نزاری و نخورده ست بری

شاخ عشق است که از عیش بر او باری نیست

۹

عشق بگذار گر آسایش خود می طلبی

زان که در عشق ز آسودگی آثاری نیست

تصاویر و صوت

دیوان حکیم نزاری قهستانی ـ ج ۱ (براساس ده نسخه خطی معتبر کهن سال) متن انتقادی - حکیم نزاری قهستانی - تصویر ۹۲۷

نظرات