حکیم نزاری

حکیم نزاری

شمارهٔ ۳۴۳

۱

اگر فراق نباشد چه دوزخ و چه بهشت

چو اصل صورت معنی بود چه خوب و چه زشت

۲

اگر نه بی تو بمانم چه ترسم از دوزخ

وگر نه روی تو بینم چه می کنم ز بهشت

۳

نه واقفم متقبل نه جاهلم منکر

نه اهل مسجد و محراب و کعبه و نه کنشت

۴

کنشت و کعبه تعلق به وجه صدق کند

رواست از همه جانب نیاز پاک سرشت

۵

کجاست خواجه مجال تصرف اندر غیب

که داند آن که قضا بر سر من و تو نوشت

۶

به آن که آمده ای رغبتت بر آن دارد

به جهد تو نشود مهره ی بلور انگشت

۷

طمع مکن که به کوشش درست باز آید

به جای خویش چو از کالبد برون شد خشت

۸

ولی شرایط ما نیست نا امید شدن

که هیچ بنده به یک بار نا امید نگشت

۹

نزاریا به نفس تازه دار جان امید

که صد هزار درود و یکی ز جمله نکشت

تصاویر و صوت

نظرات