
حکیم نزاری
شمارهٔ ۳۴۷
۱
چه جای دشمنی است آن که یار کرد و برفت
به اختیار سفر اختیار کرد و برفت
۲
نظر به غیر چرا ی کنم جزای من است
که خون دیده ی من در کنار کرد و برفت
۳
مرا به درد دل و سوز سینه ی مجروح
اسیر حادثه ی روزگار کرد و برفت
۴
شکایتی بود آری نمی توانم گفت
که هیچ خصم نکرد آن چه یار کرد و برفت
۵
قرار کرد که بعد از دو هفته باز آیم
بدین قرار مرا بی قرار کرد و برفت
۶
فریب دادن دل را گمان برم که برو
همان عزیزم اگر چند خوار کرد و برفت
۷
دریغ و درد نزاری نگر به درد و دریغ
که عمر در هوس انتظار کرد و برفت
تصاویر و صوت

نظرات