
حکیم نزاری
شمارهٔ ۳۵۱
۱
بوی عرق چین تو باد صبا برگرفت
یا زخواص بهار نشو و نما برگرفت
۲
گویی عطار صبح کرد معنبر جهان
نافه ی چین برگشاد مشک ختا برگرفت
۳
بوی گل بی وفا در سرش افکند شور
بلبل شوریده سر راه نوا برگرفت
۴
کرد دماغ خرد ممتلی از بوی خوش
از اثر آن نسیم سیر ز ما برگرفت
۵
عقل سراسیمه شد صبر درآمد ز پای
از سر ما لطف تو دست چرا برگرفت
۶
دل که ز ما برشکست سیر شد از ما دگر
قاعده ی نو نهاد خوی شما برگرفت
۷
هم به کناری امید داشتمی پیش ازین
حسن تو خود از میان رسم عطا برگرفت
۸
بر تو ملامت کند هر که به گوشش رسید
کز تو نزاری چرا راه رجا برگرفت
۹
گفتمش آنِ توام گفت تو آن خودی
من ز کجا گفتمش او ز کجا برگرفت
نظرات