
حکیم نزاری
شمارهٔ ۳۵۶
۱
عقل نه این دید نه آن باز گفت
عشق به من نام و نشان باز گفت
۲
آن چه بدیدم نتوان بازدید
وآن چه شنیدم نتوان باز گفت
۳
عشق فراگوش دلم برد سر
گر سخنی داشت نهان باز گفت
۴
چشم نظر کرد و پذیرفت دل
سامعه بشنید و زبان باز گفت
۵
گر ننهی با دگران در میان
سر نهان خانه ی جان باز گفت
۶
می شنوی راست نزاری نخست
راز ندانست از آن باز گفت
تصاویر و صوت

نظرات