
حکیم نزاری
شمارهٔ ۳۶۵
۱
مرا چه غم که مرا سرزنش کنند و ملامت
که من معاینه دیدم جمال روز قیامت
۲
اگر تو نیز طلب گار آن شوی که ببینی
ز بود خود به در آیی کفایت است و کرامت
۳
نه در میان بلایی که بر کنار ، پس این جا
مکن به هرزه طمع در بلای عشق سلامت
۴
امید منقطع از وصل دوست شرط نباشد
بر آستان رجا از لوازم است اقامت
۵
نثار کردن جان خود ضرورت است و فریضه
اگر به موجب شکرانه ور بود به غرامت
۶
نزاریا نکنی التفات اگر چه شده ستی
میان خلق فضیحت به صد هزار علامت
۷
تو را چو غایت مطلوب حاصل است و معین
به صرف کردن عمرت در این بلا چه ندامت
تصاویر و صوت

نظرات