
حکیم نزاری
شمارهٔ ۳۶۶
۱
گر بر آرد عشقت از جانم قیامت
من نخواهم کرد بر عاشق ملامت
۲
دیگران را جامه می سوزد مرا جان
بر من مسکین چه می آید غرامت
۳
در بلای عشق می خواهم همیشه
من نمی خواهم در این طوفان سلامت
۴
من ندانم در کدامین وجه باشم
چون ز بالای جهت برخاست قامت
۵
عالمی در علت رشک از من و تو
بر قد و بالای ما بود این علامت
۶
زلف آرامیده ی من چند شوری
نیست در تشویش کس را استقامت
۷
هر چه در هستی ما از خشک و تر بود
رغم ما را بستند از ما تمامت
۸
گر نخواهد کرد جان در کار عشقت
سود کی دارد نزاری را ندامت
تصاویر و صوت

نظرات