حکیم نزاری

حکیم نزاری

شمارهٔ ۳۷۰

۱

یک نفسی بیا که بر دیده و سر نشانمت

چند به زاری و شفاعت بر خویش خوانمت

۲

روزی اگر قدم به بیغولهٔ بنده در نهی

جان و دلی به صدق در هر قدمی فشانمت

۳

هر چه خلایقند اگر قصد کنند مجتمع

با همه دیده وا نهم وز همه وا ستانمت

۴

این همه لاف می زنم بو که ز در نرانی ام

این همه جهد میکنم بو که به خود رسانمت

۵

شرح جمال و لطف تو خانه به خانه می کنم

بر همه خلق جز چنین جلوه نمی توانمت

۶

با دل خام گفتم ای سوخته دل چو خون شدی

باش که قطره قطره از دیده برون چکانمت

۷

یک دو سه هفته ی دگر در پس پرده صبر کن

تا چو کشنده ی منی نیک بپرورانمت

۸

هاتف عشق گفت هان خشم مکن نزاریا

دل شد و گر نُطُق زنی از همه وارهانمت

تصاویر و صوت

دیوان حکیم نزاری قهستانی ـ ج ۱ (براساس ده نسخه خطی معتبر کهن سال) متن انتقادی - حکیم نزاری قهستانی - تصویر ۹۸۳

نظرات