حکیم نزاری

حکیم نزاری

شمارهٔ ۳۷۲

۱

الغیاث از جفت و طاق ابروانت

دین و دل شد در سر آن هر دوانت

۲

آخر از چشمان مستت چند نالم

نیست ممکن مَخلَصم زان جادوانت

۳

بی حیا بر خون من الله اکبر

چون گواهی می دهند آن هندوانت

۴

هر چه از سر پنجه ی سیمین بکردی

باز می خواهند عذرش بازوانت

۵

گر مرا پیرانه سر افتاد کاری

تو مدارایی کن از بخت جوانت

۶

آخر ای مسکین نزاری دین و دنیا

هر دو شد در وصف خال نیکوانت

۷

چون بگردانی زخود بیچاره آری

هر چه از فطرت روان شد با روانت

۸

هر کجا حالی حوالت شد نصیبت

می برد تقدیر عشق آن جا دوانت

تصاویر و صوت

نظرات