حکیم نزاری

حکیم نزاری

شمارهٔ ۳۹۳

۱

مصحف به فال باز گرفتم ز بامداد

برفور السلام علیکم جواب داد

۲

کردم از این سعادت کلی سپاس و شکر

گشتم از این بشارت عظما عظیم شاد

۳

بختم از این نوید برآورد سر ز خواب

عقلم بر این دلیل اساسی دگر نهاد

۴

بر نام قاصدی که فرستاده ام به دوست

فالی زدم که مقدم قاصد به خیر داد

۵

من خود نیازمندی خود عرضه میکنم

هر روز چند بار به دست ، بر یدِ باد

۶

این بس که یاد ما گذرد بر زبان دوست

ما را چه حد آن که از ایشان کنیم یاد

۷

ما را ز دوستان خدا یک نظر تمام

آن است هر چه هست اگر تن دهی به داد

۸

بختش دگر ز خواب عدم بر نداشت سر

هر کو ز چشم همت ایشان بیوفتاد

۹

با خود نیامده ست نزاری مستمند

زان شب که یار مست کمینی برو گشاد

۱۰

زان وقت باز عکس خیال جمال دوست

تا چشم باز کرد به پیشش برایستاد

تصاویر و صوت

دیوان حکیم نزاری قهستانی ـ ج ۱ (براساس ده نسخه خطی معتبر کهن سال) متن انتقادی - حکیم نزاری قهستانی - تصویر ۱۰۰۹

نظرات