
حکیم نزاری
شمارهٔ ۴۰۶
۱
تولّا بی تبّرا در نگنجد
دوالک بازی آن جا در نگنجد
۲
به ما و من ، مکن دعوی که آن جا
که او باشد من و ما در نگنجد
۳
مصافِ عشق و زخمِ تیغِ وحدت
در آن معرض محابا در نگنجد
۴
اگر در دوست مستغرق نباشی
ز تو قطره به دریا در نگنجد
۵
به احبابِ محقّق التجا کن
کزان پس کیدِ اعدا در نگنجد
۶
چرا با مرده در گنجد دمِ روح
ولی با زنده قطعا در نگنجد
۷
ز الزامِ محق دورست مبطل
که با جاهل مدارا در نگنجد
۸
درونِ کعبۀ اسلام الحق
کشیشِ دیر حاشا در نگنجد
۹
طبیبی بایدت حاذق که علّت
چو مزمن شد مداوا در نگنجد
۱۰
همه دم تا به کی این جا که آن جا
دِم ام روز و فردا در نگنجد
۱۱
نزاری گر شوی مویی به زاری
به الّا الله الّا در نگنجد
نظرات