حکیم نزاری

حکیم نزاری

شمارهٔ ۴۰۹

۱

چه می کنم ز دلی کو ز یار برگردد

روا بود که چنان دل ز دیده در گردد

۲

مرا نباشد از آن دل که گر به جان آید

ز جورِ دوست بنالد ز عهد برگردد

۳

دلم ز پایِ تو ای دوست بر نتابد سر

اگر ز دستِ تو در پایِ غم به سر گردد

۴

نگردد از تو دلم گر به خونش گردانی

مگر ز دیده فرو گردد از تو گر گردد

۵

دلِ [مرا] دلِ آن کی بود معاذالله

که با تو گر جگرش خون کنی دگر گردد

۶

نزاریا سخنت تازه دار و کاغذ و کلک

که خود حدیثِ تو اندر جهان سمر گردد

تصاویر و صوت

نظرات