حکیم نزاری

حکیم نزاری

شمارهٔ ۴۳۱

۱

منکر می خواره از حد می برد

پرده خلوت نشینان می درد

۲

محتسب تشنیع های معتبر

می زند با آن که خود هم می خورد

۳

می فروشد جامه تقوا به می

مردم آزاری به جان وا می خرد

۴

خرمن اوقات غارت می کند

دام تزویر و حیل می گسترد

۵

این همه احداد بی توجیه نیست

کز کنار او در میان می آورد

۶

هم بدو عاید شود افعال او

چون پس و پیش عدالت ننگرد

۷

مردمی باید که در سر و علن

چون نزاری خون خورد جان پرورد

۸

مست باشد از سماوات العلا

بر براق همت آسان بگذرد

۹

مرغ جان بر سدره دارد آشیان

کو به بال شوق جانان می پرد

تصاویر و صوت

نظرات