حکیم نزاری

حکیم نزاری

شمارهٔ ۴۳۸

۱

عشق تو در خرابه جانم نزول کرد

وز هرچه غیر تست دلم را ملول کرد

۲

گویند کنج سینه تو جای عشق نیست

مصرست هر خرابه که سلطان نزول کرد

۳

ما را چه اختیار ،مطیعیم و بنده ایم

فرمان عشق را که تواند عدول کرد

۴

با پادشاه امید امان منقطع کند

درویش بی نوا که طمع در وصول کرد

۵

اقطاع تست ملک دلم حجت این که عشق

جان را به من ز مبدا فطرت رسول کرد

۶

مردانه خورد غوطه دلم در محیط عشق

دولت مساعد آمد اگر نه فضول کرد

۷

هر کو به قول عقل نه آهنگ عشق ساخت

قانون عمر در سر آن بی اصول کرد

۸

عنین ست در طریقه مردان به حکم عشق

با دختر رز آن که نه هر شب دخول کرد

۹

اثبات در فنون جنون کن نزاریا

چون پیر عشق ما همه ترک عقول کرد

تصاویر و صوت

نظرات