حکیم نزاری

حکیم نزاری

شمارهٔ ۴۴۵

۱

هجر با روزگار من آن کرد

که صفت جز به وصل نتوان کرد

۲

به دو زلفت که روزگارِ مرا

گاه مجموع و گه پریشان کرد

۳

به دو چشمت که ملک پیمان را

گاه معمور و گاه ویران کرد

۴

به کمان دو ابرویت که مرا

بر دل از غمزه تیر باران کرد

۵

به دو لعل لبت که جوهر عقل

لقبش رشکِ زاده کان کرد

۶

به دهانت که معجز دو لبش

خاک در چشمِ آب حیوان کرد

۷

به نسیمت که همچو روح الله

در تن مرده از نفس جان کرد

۸

که جهان بی وجود خرم تو

بر نزاری زمانه زندان کرد

۹

بی جمال حیات بخش تو هجر

مرگ بر خاطر من آسمان کرد

تصاویر و صوت

نظرات