
حکیم نزاری
شمارهٔ ۴۵۳
۱
امروز که باده می توان خورد
یک هفته بهانه می توان کرد
۲
هان تا به موافقت برآریم
از مغزِ خمِ گرفته سر گرد
۳
هر کو سرِ پایِ خم ندارد
گو هم چو زمانه گردِ سر گرد
۴
چون لاله کنیم از پیاله
رویی که شده ست چون گلِ زرد
۵
زان می که ز عکسِ پرتوِ او
از چوبِ سیه برون دَمَد ورد
۶
زان می که پلنگِ هیبت او
با عقل کند چو شیر ناورد
۷
بر سنگ زدیم شیشۀ نام
از ننگِ وجودِ ناز پرورد
۸
چون فایده نیست چند نالیم
از جورِ رقیبِ ناجوان مرد
۹
هیهات که صرصرِ ملامت
طوفان ز وجودِ ما برآورد
۱۰
ما پختۀ کارگاهِ عشقیم
گو عقل مکوب آهنِ سرد
۱۱
بیزار شدیم از نزاری
ماییم و حریفِ دُردیِ درد
نظرات