حکیم نزاری

حکیم نزاری

شمارهٔ ۴۵۸

۱

مشتاق لقا روی نظر باز نگیرد

هرگز قدم از بیم خطر باز نگیرد

۲

جز دیدن خوبان ندهد باصره را نور

کس دوستی از دیده‌ء سر ، باز نگیرد

۳

صاحب نظر آن است ست که چشم از همه عالم

بردوزد و از یار نظر باز نگیرد

۴

پاکان که نظرشان همه خیرست ز فرزند

لیکن پسری میل ز سر باز نگیرد

۵

ما را مکن ای مدعی از روی نکو منع

کز کبک حذر کردن ، در باز نگیرد

۶

تا زنده شود دوست به بوی نفس دوست

نوش از دهنِ همچو شکر باز نگیرد

۷

حکمی ز ازل رفت یقین دان که چنین حال

گردون به قضا نیز و قدر باز نگیرد

۸

فرزند که عاشق شد از او کار نیاید

در گوشِ دلش پند پدر باز نگیرد

۹

بر بادیه‌ء آتشِ عشق آنکه گذر کرد

آب از دهن تشنه جگر ، باز نگیرد

۱۰

در پای نزاری مشِکن نیزه تشنیع

کو دست ز دامان سحر باز نگیرد

۱۱

باری ز من این پند درین شهر بگویید

تا خانه نشین بار سفر باز نگیرد

تصاویر و صوت

نظرات