
حکیم نزاری
شمارهٔ ۴۶۴
۱
گر مرا دل نواز بنوازد
رایتِ دولتم برافرازد
۲
خود دگر بار از آن همی ترسم
که به دیدار ما نپردازد
۳
راستی را بر آفتابِ سپهر
رسدش گر به حسن می نازد
۴
مهرۀ مهر بر بساطِ نشاط
نیست ممکن که کس چو او بازد
۵
لیک یک عادتِ دگر دارد
همه با رایِ خویشتن سازد
۶
عاشقان را ز خویش بستاند
خان و مان شان به کل براندازد
۷
دوستان را بر آتشِ هجران
چون نزاریِ زار بگدازد
تصاویر و صوت

نظرات