
حکیم نزاری
شمارهٔ ۴۶۶
۱
خرد را که می ننگ و نامش بسوزد
بده تا حلال و حرامش بسوزد
۲
به بد گفتن ما فقیه فسرده
زبان در مکش گو که کامش بسوزد
۳
مدام از پی ما چه تشنیع دارد
بیا گو بخور تا مدامش بسوزد
۴
اگر عشق در جانش اندازد آتش
رکوع و سجود و قیامش بسوزد
۵
اگر زآهن و سنگ باشد وجودش
به یک شعله خود برق جامش بسوزد
۶
از این آب آتش صفت گو دو کاسه
به افسرده ده تا تمامش بسوزد
۷
خلاصش دهد از خیال مصور
تمنای سودای خامش بسوزد
۸
نسیمی اگر از دماغش برآید
ز تف حرارت مشامش بسوزد
۹
زمانه اگر بر مرادم نگردد
ز دود نفس صبح و شامش بسوزد
۱۰
به آهی که از اندرونم برآید
تر و خشک ما لا کلامش بسوزد
۱۱
چنان در وجود نزاری زن آتش
که خون در عروق و مشامش بسوزد
تصاویر و صوت

نظرات