حکیم نزاری

حکیم نزاری

شمارهٔ ۴۸۳

۱

نه چنان نیازمندم که صفت پذیر باشد

به هزار نامه شرحش که دهم قصیر باشد

۲

نشدی دمی فراموش اگر از نظر نهانی

رقمِ خیال نقشی ست که در ضمیر باشد

۳

تو نظاره گاهِ حُسنی و من انتظار برده

نه مرا نظر به غیری نه ترا نظیر باشد

۴

اگرم ز در برانی بروم ولی به نامت

چه کند کسی که او را ز تو ناگزیر باشد

۵

به جهنّم ار بسوزم به از آن که بی تو باشم

که مرا هوایِ فردوس چو زمهریر باشد

۶

شبِ خلوت ار بیایی نبود به شمع حاجت

که به آفتابِ رویت شبِ ما منیر باشد

۷

نه حریفِ خانقاهم من و خاکِ کویِ رندان

که مریدِ پارسا را سرِ وعظِ پیر باشد

۸

ز متاعِ این جهانی که بود سری ست ما را

نتوان نثار کردن که سری حقیر باشد

۹

چه خطر که دوستان را پس و پیش خصم گیرد

به کسی پناه دارند که دست گیر باشد

۱۰

ز خلافِ بدسگالم چه غم ار ضعیف حالم

به خدا کنم توکّل که خدا بصیر باشد

۱۱

نه ز محتسب هراسم نه ز شحنه باک دارم

به کسی که عشق فرمان بدهد امیر باشد

۱۲

به عیادتِ نزاری قدمی نه ار چه دانم

چو تو پادشاه را کی سرِ این فقیر باشد

تصاویر و صوت

نظرات