
حکیم نزاری
شمارهٔ ۴۹۸
۱
هر که را عشق هم نشین باشد
جامۀ خوابش آتشین باشد
۲
خانه خالی که دوست ننشیند
در وجودی که مهر و کین باشد
۳
بی نمازی بود که در رهِ عشق
التفاتش به کفر و دین باشد
۴
دوستان در چنین بلا که منم
صبرم از دوست بیش ازین باشد
۵
عاقبت غم در آرد از پایم
بارِ هجران اگر چنین باشد
۶
کم ز کاهی بود به بازویِ عشق
گر همه کوهِ آهنین باشد
۷
بر سرِ خاکم ار به رستاخیز
گذرِ یارِ نازنین باشد
۸
بر کشد تا به آسمان فریاد
استخوانم که در زمین باشد
۹
عزمِ غربت نزاریا نکند
هر که را مقبلی قرین باشد
۱۰
بر نخیزی دگر ز خاکِ درش
اگرت بخت هم نشین باشد
نظرات