
حکیم نزاری
شمارهٔ ۵۰۵
۱
گر یاد کند یک شبَکم یار چه باشد
تا شاد شوم زو من غمخوار چه باشد
۲
خندان و خرامان ز درم مست درآید
جامی دهدم زان میِ رخسار چه باشد
۳
یک بوسه به من بدهد و جانم بستاند
هرچند که ارزان بود این بار چه باشد
۴
گویند مرا جان چه کنی در سر کارش
مقصود تو آنگاه ز دیدار چه باشد
۵
گر دست دهد دولت این کار برآید
در هر دو جهان خوش تر از این کار چه باشد
۶
جان با گل وصلش [ به جز از ] خار نیاید
آنجا که گل آید عدم خار چه باشد
۷
آنجا که بود قامت و رخسار نگارم
چه سروِ چمن یا گلِ گلزار چه باشد
۸
جایی که کند غارت ایمان سر زلفش
چه جای چلیپا ست که زنار چه باشد
۹
گفتم لب لعلش بگزم گر بکشندم
یا نه ببرندم به سر دار چه باشد
۱۰
این قطعه [ مجازات بد ] ان آمد کو گفت
(( گر بر دل من رحم کند یار چه باشد))
۱۱
باید که به گفتار نکو غره نباشی
کردار نکو باید ، گفتار چه باشد
تصاویر و صوت

نظرات