
حکیم نزاری
شمارهٔ ۵۰۸
۱
گر دگر باره مرا با تو وصالی باشد
خوش ملاقاتی و بس نادره حالی باشد
۲
جان و دل همرهِ اویاند مگر عرضه کند
حال مسکینیِ من گرچه محالی باشد
۳
جز صبا معتمدی نیست که در هر سحری
بگذرد بر در و بام تو مجالی باشد
۴
محرمی را چه شود گر بفرستی گه گه
باشد آخر که مرا از تو سوالی باشد
۵
گر کنی سوخته ای را به سلامی دل شاد
عُهده در گردن من گرت وَبالی باشد
۶
یک شبم بار ده و چند قدح بر سر کن
آب انگور ز دست تو زلالی باشد
۷
پاک رو باش تو وز تهمت جاهل مندیش
کان به نزدیک خردمند خیالی باشد
۸
حاسد و خصم بود بر عقبش بسیاری
هرکه را نادره تر حسن و جمالی باشد
۹
روشنایی بهشت است که می افزاید
نظری پاک که بر چشم غزالی باشد
۱۰
هیچ بدگوی ز ما نیک نیفتاد آری
خود در این باب نزاری زده فالی باشد
تصاویر و صوت

نظرات