حکیم نزاری

حکیم نزاری

شمارهٔ ۵۱۴

۱

من از در تو به جایی دگر نخواهم شد

به تیغ تیز ز کویت به در نخواهم شد

۲

چنین که مستم از آن هر دو چشم مخمورت

به رستخیز قیامت خبر نخواهم شد

۳

نظر به من کن اگر عشق پاک خواهی باخت

که من متابع کوته نظر نخواهم شد

۴

من از حرارت شیرین چنان بسوخته ام

که بعد از این به هوای شکر نخواهم شد

۵

پدر عتاب همی کرد کز جنون تو من

به نزد مردم عاقل دگر نخواهم شد

۶

جواب دادم بابا مگر تو پنداری

کزین که هستم دیوانه تر نخواهم شد

۷

گریز چون کنم از حکم اوستاد ازل

به نردبان ز برِ چرخ بر نخواهم شد

۸

نه مرد عقلم و تحصیل عشق خواهم کرد

به قول مدعیان بی هنر نخواهم شد

۹

ز ننگِ آن که نزاریِ عاقلم خوانند

دگر به عشق چو مجنون سمر نخواهم شد

تصاویر و صوت

نظرات