
حکیم نزاری
شمارهٔ ۵۱۹
۱
مقری صبوح کرده بر مناره شد
آوازه منادیِ او بر ستاره شد
۲
در داد الصلات که هان ای صبوحیان
خیزید هین که دور حریفان سه باره شد
۳
از بس که می کشند ز پس قاضی و خطیب
دستارهای سد چله شان پاره پاره شد
۴
شب از پی پیاله و روز از پی خمار
این در جوار حیله و آن در غراره شد
۵
قاضی معاف شد به قراتمغه از قلان
مقری به آل تمغا وضع از شماره شد
۶
ضرب اصول محتسب و لحن دل گشای
در گوشِ هوش اهل طرب گوشواره شد
۷
وا حسرتا که گردن و گوش صلاح و خیر
از شومی عوانان بی طوق و یاره شد
۸
صدری معظم است و امیری ممکّن است
هر خر بطی که بر دو رکابی سواره شد
۹
آری به اختلاف زمان از مدار چرخ
بسیار یک سواره امیر هزاره شد
۱۰
دیریست تا خدنگ مرا از کمان کام
بیرون ز شستِ حیله و بازوی چاره شد
۱۱
از جمع ضد خویش خرد را نزاریا
باید ضرورتا ز میان بر کناره شد
نظرات