
حکیم نزاری
شمارهٔ ۵۳۱
۱
کسانی که ما را ندانستهاند
زبانها به ما درکشانستهاند
۲
دورویی حوالت به ما میکنند
عداوت بدان جا رسانستهاند
۳
ندانستهای آنکه مردان حق
تصرف در اکوان توانستهاند
۴
ز هر دو جهان سوزناکان عشق
دل و جان خود را رهانستهاند
۵
چه گویی در ایشان که رخش جهاد
به کون و مکان در جهانستهاند
۶
نیارست مجنون به خویش آمدن
مرا هم ز من واستانستهاند
۷
عفاریت اگر آدمی صورتند
حقیقت به مردم نمانستهاند
۸
بگو بال منکر برون آورند
خیالی که در سر نشانستهاند
۹
نزاری به مقصد کسانی رسند
که مقصود خود را ندانستهاند
۱۰
منه بر عنان گروهی عنان
که بیهوده مرکب دوانستهاند
تصاویر و صوت

نظرات