
حکیم نزاری
شمارهٔ ۵۴۷
۱
حور چشمان ملایک منظرند
آن که بر عذرا دل از ما میبرند
۲
زین هوس ناکانِ تر دامن چو گل
نیستند اینها گروهی دیگرند
۳
می از آن خمخانه کایشان میکشند
پس بدان پیمانه کایشان میخورند
۴
شوق میآرند و حالت میکنند
روح میبخشند وجان میپرورند
۵
عقل را از خانه بر در مینهند
پرده ناموس و نامش میدرند
۶
نفس را دستار در گردنکشان
از سر بازار بر میآورند
۷
پارسایان را خراباتی کنند
گر شبی بر خیل ایشان بگذرند
۸
در حریم راستانِ پاکباز
اهلِ دل إلّا به حرمت ننگرند
۹
بر کمالِ حسنشان صاحبدلان
چون نزاری هر زمان والهترند
نظرات