حکیم نزاری

حکیم نزاری

شمارهٔ ۵۵۱

۱

عشق چون ره بزند عقل چه تدبیر کند

مهر چون کم نشود سوز چه تقصیر کند

۲

گم شده یوسف و یعقوب به بیت الاحزان

هم دم و هم نفس از ناله شبگیر کند

۳

جهد کردیم و هم آخر متغیر گشتیم

آری از حکم خدا جهد چه تدبیر کند

۴

دی دل سوخته را دیدم و پرسیدم از او

محض تحقیق همین است که تقریر کند

۵

گفتم ای سوخته دل چیست که با ما کردی

گفت من هیچ نکردم همه تقدیر کند

۶

رفع دیوانگی ما نتوان کرد به عقل

یا به زنجیر که نه عقل نه زنجیر کند

۷

توبه کردیم به صدق دل یک تا محکم

نه مزور که به دل توبه ز تزویر کند

۸

هر که را رغبت سودا چو نزاری باشد

عشق بستاند و جان بدهد و توفیر کند

تصاویر و صوت

نظرات