
حکیم نزاری
شمارهٔ ۵۵۷
۱
مجاوران صوامع مگر نمی دانند
که ساکنان خرابات عشق مردانند
۲
قلم به حرف خطا می کشند در قومی
که بر جریده محصول حاصل ایشانند
۳
بهشت و دوزخ ایشان حضور و غیبت اوست
اگر نه غافل از اینند و فارغ از آنند
۴
رحیق و کوثر و حور و قصور و طوبی را
به یک نظر بدهند و غنیمتی دانند
۵
چه حاجت آتش دوزخ که خویشتن از دوست
به اختیار بسوزند اگر جدا مانند
۶
مجاهدان مترصد نشسته اند که جان
فدای دوست چو فرمان دهد برافشانند
۷
فغان ز قصه زرّاقیان زهد فروش
جهود باشم ار آن کافران مسلمانند
۸
برون نه از حد هستی و از وجود قدم
که بازماندگان خویشتن پرستانند
۹
نزاریا بده انصاف خود چه می دانی
که گر تو خود بدهی ورنه از تو بستانند
نظرات